پرتال امام خمینی(س): گفتگوی ۱۰۰/  دکتر علی اکبر صالحی

قائم مقام رئیس فرهنگستان علوم با بیان اینکه فلسطین دیگر سرزمین موعود یا خانه امن صهیونیست‌ها نیست، گفت: عرب‌ها غرورشان را از دست داده بودند اما مقاومت و طوفان الاقصی وحدت جهان عرب و عزت آن را بعد از سال‌ها تشتت و روحیه تسلیم تضمین کرد.

این روزها حماسه فلسطینی‌ها و رزمندگان حماس در مبارزه با دشمن صهیونیستی رنگ و بوی دیگری گرفته است. در یک هفته اخیر دنیا شاهد رقم خوردن متفاوت‌ترین نوع مقابله مبارزان فلسطینی با اشغالگران قدس و رونمایی از قدرت کم سابقه حماس با وارد کردن ضربات غیرقابل باور به رژیم صهیونیستی است. به طوری که رهبر معظم انقلاب فرمودند به هیمنه این رژیم غاصب لطماتی وارد شده که غیرقابل جبران است.

بر همین اساس، برنامه «حضور» به منظور تشریح مسئله فلسطین و دیدگاه داخلی و جهانی به مبارزه با صهیونیسم با یکی از چهره‌های مشهور حوزه سیاست خارجی کشور به گفت‌وگو نشست.

دکتر «علی اکبر صالحی» که اکنون معاونت پژوهشی و قائم مقامی ریاست فرهنگستان علوم را برعهده دارد، با حضور در حسینیه جماران درباره وضعیت فعلی و آینده پیش روی خط مقاومت فلسطین و همچنین برخی مسائل روز دانشگاه‌های کشور پاسخ گفت. بخش اول این گفت و گو روز جمعه منتشر شد (اینجا) و امروز بخش دوم آن را می خوانید.

صالحی مدتی وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران بوده و مسئولیت‌های دیگری همچون معاونت دبیرکل سازمان همکاری‌ اسلامی و ریاست سازمان انرژی هسته‌ای را نیز در کارنامه خود دارد.

صهیونیست‌ها به باطل خودشان وفادار بودند اما جهان عرب نسبت به حق خود، ناسپاس بودند

 درخصوص وضعیت انفعال جهان عرب و اینکه راهی برای خارج کردن آنها از این انفعال وجود دارد یا خیر، باید گفت: من در دوران دانشجویی ناظر یکی از جنگ‌ها علیه اسرائیل در سال ۱۹۶۷ بودم. آن زمان بین سرباز اسرائیلی و سرباز عربی فرق بود و شرایط سرباز عربی را نمی‌شد تعریف کرد. فرق دیگر، بین صهیونیست‌ها و حامیان‌شان با جهان عرب بود که صهیونیست‌ها و حامیان‌شان به باطل خودشان وفادار بودند اما جهان عرب نسبت به حق خود، ناسپاس و قدرنشناس بودند.

اما خوشبختانه با انقلاب اسلامی و بحث مقاومت و قضایای اخیر، این ورق برگشت و مسئله شکل دیگری به خود گرفته است. به خصوص از سال ۲۰۰۰ به بعد که شروع شکست اسرائیل بود.

وجدان بیدار مردم عرب دیگر زیر بار عادی‌سازی رابطه حکومت‌های‌شان با صهیونیست‌ها نمی‌رود

الان دیگر رویه عادی‌سازی روابط در اذهان مردم باوجدان و بیدار جهان عرب و جهان اسلام به یک امر مزموم تبدیل شده است. نمی‌گویم این موضوع متوقف می‌شود و نمی‌گویم آن کشورهایی که چنین اقدامی کرده‌اند، برمی‌گردند؛ اما دیگر آن دوستی و نزدیکی که با صهیونیست‌ها داشتند را کمررنگ‌تر خواهند کرد و احتیاط بیشتری می‌کنند؛ یعنی وجدان بیدار مردم، آن را قبول نمی‌کند.

طوفان الاقصی غرور عرب‌ها را بازسازی کرد/ فلسطین دیگر خانه امن صهیونیست‌ها نیست

عرب‌ها غرورشان را از دست داده بودند. هرچند سعی می‌کردند با پروژه‌های اقتصادی و ساختمان‌خراش‌ها بگویند ما رشد و پیشرفت کرده‌ایم اما غرورشان شکسته بود. که چطور یک عده قلیلی چنین ظلمی در بخشی از سرزمین‌های عربی و سرزمین مقدس اسلامی انجام می‌دهند و اینها هیچ کاری نمی‌توانند انجام دهند ولی این غرور حالا دارد بازسازی می‌شود.

مقاومت و طوفان الاقصی وحدت جهان عرب و عزت آن را بعد از سال‌ها تشتت و روحیه تسلیم تضمین کرد؛ این وعده بالفور را که می‌خوانید، می‌گوید که خانه ملی برای یهودیان صهیونیست در فلسطینن بسازیم! اما الان فلسطین دیگر سرزمین موعود یا خانه امن برای صهیونیست‌ها نیست. بلکه به صحرای محشر تبدیل شده است. حالا اینکه چطور صهیونیست‌ها از آن خارج شوند و روان خودشان را بازسازی کنند، مشخص نیست.

نشانه‌های این امر هم این است که حکومت‌ها در بیان و در اقدام، محتاط‌تر شده‌اند. ما که از حکومت‌های عربی انتظار نداریم به یکباره انقلابی شوند. این یک انتظار عبثی است ولی قطعاً آنقدر هوشیار هستند که آراء عمومی مردمان خودشان و احساسات و عواطف مردم را بیشتر در نظر بگیرند.

بیشترین تعداد یهودیان بعد از سرزمین‌های اشغالی در ایران است

در باره ادعاهایی در خصوص اصالت ایرانی برخی مسئولان صهیونیستی، باید گفت: نکته اول این است که ما با یهود کاری نداریم و ضدیهود نیستیم بلکه ما ضدصهیونیزم هستیم. جالب است بدانید که بیشترین تعداد یهودیان بعد از سرزمین‌های اشغالی در ایران است. قبلاً ۸۰ ـ ۹۰ هزار بوده‌اند که الان به ۲۰ هزار رسیده است. خوشبختانه جمهوری اسلامی نشان داده است که ما دشمنی و ضدیت با انسان‌ها و مردم نداریم.

در بین یهودیت افرادی هستند که با این اندیشه مخالفند. حتی عده‌ای می‌خواستند فرار کنند از سرزمین‌های اشغالی که دولت اسرائیل جلوی اینها را گرفت. این افراد به قول معروف معارضه هستند و موافق حرکت صهیونیزم نیستند و می‌گویند صهیونیزم ضد یهودیت است و یهودیت را از بین می‌برد.

احتمال اصالت ایرانی داشتن برخی مسئولان صهیونیست وجود دارد

بعد از انقلاب بسیاری از یهودیان ایران به سرزمین‌های اشغالی مهاجرت کردند

ولی ادعای اصالت ایرانی برخی مسئولان صهیونیستی می‌تواند درست باشد چون بسیاری از یهودیان ایران به سرزمین‌های اشغالی مهاجرت کردند. وقتی در زمان عبدالکریم قاسم، عراق کودتا شد، بسیاری از یهودیان عراق که تعدادشان هم زیاد بود، به ایران مهاجرت کردند. چون در عراق هم یهودی زیاد بود چون اصلاً خاستگاه یهود، عراق است. حضرت ابراهیم و حضرت اسحاق از عراق بودند که به شامات می‌روند. بسیاری از اینها بعد از انقلاب اسلامی به سرزمین‌های اشغالی رفتند.

در خصوص این ادعا که فلسطینی‌ها ناصبی‌هایی هستند که زمان جنگ از صدام دفاع کردند، هم باید گفت: ما عراق که بودیم، خاطرم هست که یک جمعیت زیاد ایرانی در عراق بودند و اصلاً در کربلا مردم فارسی صحبت می‌کردند. زمانی که بحرین هنوز از ایران جدا نشده بود، پدر خدابیامرز بنده می‌گفت که یکبار رادیو بی بی سی گفته بود که اگر ایران ادعا کند کربلا برای ایران است، بیشتر قابل پذیرش است تا بگوید بحرین ایرانی است چون آنجا همه ایرانی هستند.

آن زمان کشورهای غربی با ادعای تفرقه بینداز و حکومت کن، برای اینکه وحدت دو ملت عجین نشود، این تفکر را راه‌انداخته بودند. وقتی انقلاب شد، امام گفتند جمهوری اسلامی ایران، اگر خیلی تعصب داشتیم می‌گفتیم جمهوری شیعه ایران یا جمهوری اثنی عشری ایران.

پاسخ جالب علی اکبر صالحی به مجری تلویزیون مصر درباره شیعه و سنی

وقتی من در وزارت خارجه بودم، آقای مرسی که خدا رحمت‌شان کند، پیشنهاد داد که چهار کشور ایران، مصر، عربستان و ترکیه بنشینند و برای حل مسئله سوریه فکری کنند. به همین دلیل وزرای خارجه این چهار کشور هر چند وقت یکبار به مصر می‌رفتیم و ما در طی این دیدارها با آقای مرسی خیلی رفیق شدیم.

یک روز صداوسیمای مصر مرا برای حضور در برنامه‌ای مانند سلام صبح بخیر خودمان، دعوت کرد و این سؤال را مطرح کردند که آقای صالحی شما چرا جمهوری اسلامی می‌خواهید مصری‌ها شیعه کنید؟ من گفتم که ما هنوز نیامده شما از اختلافات شروع کرده‌‌اید؟ اجازه دهید من یک تعریفی از شیعه و سنی بکنم و بعد شما ببینید ما اختلافی داریم یا خیر؟ گفتند بفرمایید.

من گفتم اگر تعریف سنی، تبعیت از سنت حضرت رسول (ص) باشد، منِ ایرانی و شیعه، قبل از اینکه شیعه باشم، سنی هستم و تمام ایرانی‌ها قبل از اینکه شیعه باشند، سنی و تابع سنت حضرت رسول (ص) هستند. و اگر تعریف شیعه، حب اهل بیت باشد، شما مصری‌ها یک ضرب‌المثل دارید که می‌گویید مذهب ما سنی است، اما دل ما شیعه است. پس شما هم قبل از اینکه سنی باشید، شیعه هستید؛ بنابراین من چطور می‌توانم تو را شیعه کنم؟

دشمن نمی‌خواهد دل‌های ما به هم نزدیک شود

من یک روز نزد شیخ طیب رئیس دانشگاه الازهر رفتم. او شیخ و عالم بزرگی است. حرف‌های زیبایی زد و همین مسئله را مطرح کرد. گفت من سید و از شرفا هستم، اما سید حسنی هستم. می‌گفت حضرت علی (ع) یک خلیفه است و فرقش با خلفای دیگر این است که هم خلیفه بود و هم امام بود ولی بقیه فقط خلیفه بودند.

اولین لقبی که ما در قرآن برای امام می‌بینیم، حضرت ابراهیم است که امام ملت بود. امام یک جایگاهی دارد و یعنی پیشوای مردم در همه امور. خلیفه یعنی اداره امور سیاسی و حکمرانی؛ ولی امام یعنی زمام همه چیز در دست او است.

بنابراین وقتی کسی به اسم شیخ طیب اینطور صحبت می‌کند یا حضرت آقا که می‌فرمایند سبِ بزرگان اهل سنت جایز نیست چون وهن اسلام است، بنابراین این ناصبی بودن، برای مشغول کردن ما است تا دل‌ها دیرتر به هم نزدیک شود. ولی به حکم وَمَکَروا وَمَکَرَ اللَّهُ واللَّهُ خَیرُ الماکِرینَ، نمی‌شود حق را برای همیشه کتمان کرد.

دلیل عجله و رفتار سؤال برانگیز محمد مرسی در کنفرانس جنبش عدم تعهد در ایران چه بود؟

در خصوص رفتار سؤال برانگیز محمد مرسی در سفر به ایران برای شرکت در کنفرانس عدم تعهد نیز باید گفت: این مسئله را برای اولین بار است می‌گویم. من مسئول برگزاری کنفرانس جنبش عدم تعهد بودم که به خوبی هم برگزار شد.

آقای مرسی مالزی بود و قبل از اینکه به ایران بیایند، به ما گفته بود که من باید به سفر دیگری بروم و این را سفر رسمی من تلقی نکنید چون می‌خواهم یک سفر دیگری به ایران بیایم. جنبش عدم تعهد یک رئیس قبلی دارد، یک رئیس فعلی دارد و یک رئیس بعدی؛ مرسی گفت چون وقت ندارم فقط می‌آیم به عنوان رئیس قبلی به شما تحویل می‌دهم و می‌روم ولی دوباره به ایران خواهم آمد. که دوستان برداشت دیگری کردند. اینجا واقعاً آنها مقصر نیستند چون از قبل قول و قرارها را گذاشته بودند.

مرسی تصور ساده‌انگارانه‌ای از سیاست داشت/ فکر می‌کرد هم می‌تواند با اسرائیل باشد و هم با مقاومت

وقتی مرسی به حکومت رسید، داعش و سلفی‌ها داشت اوج می‌‌گرفت. او یک مسلمان واقعی بود ولی دو سه اشتباه بزرگ کرد که همین او را زمین زد. مرسی تصور ساده‌انگارانه‌ای از سیاست داشت و فکر می‌کرد هم راست را می‌تواند داشته باشد و هم چپ را. فکر می‌کرد می‌تواند هم با اسرائیل باشد و هم با مقاومت.

در صورتی که واقعاً در مورد سوریه داشت تلاش می‌کرد. به طوری که من یکبار از قاهره به دمشق پرواز کردم و پیام خوبی را بردم ولی دیدیم که مسائل سوریه در آن شرایط، حل سیاسی ندارد چون اوج بحران سوریه بود و همه کشورهای حاشیه خلیج فارس از معارضان سوریه حمایت می‌کردند.

 من به مرسی گفتم اینطوری که نمی‌شود. حالا سیاسی نمی‌شود حل کرد ولی چرا سیستم‌های امنیتی با هم تماس ندارند که بدتر از این نشود. گفت حرفت درست است و من رفتم با آقای بشار اسد صحبت کردم و سیستم امنیتی برقرار شد. ولی یکجاهایی اشتباهاتی کرد که همین اشتباهات او را زمین زد.

مرسی با رهبر انقلاب هیچ زاویه یا موضعی نداشت. این تصورات کاملاً باطل است. آن موقع داعش اوج گرفته بود و مرسی به من گفت آقای صالحی سلفی‌ها الان میداندار هستند. شیخ قرضاوی هم به اینها میدان داده بود. می‌گفت من با این سلفی‌ها نمی‌توانم در بیفتم. اجازه بده از اینها عبور کنم. من خودم می‌دانم کی بیایم و نماز در مسجد رأس‌الحسین بخوانم؛ این خیلی پیام دارد.

یک‎‌صدایی امروز در مورد فلسطین ناشی از درایت امام است

در خصوص اتحادنظر و یک‌صدایی امروز اقشار و احزاب مختلف کشور در مورد فلسطین را ناشی از تدبیر امام راحل دانست و گفت: امتیاز این به امام عزیز و راحل ما باز می‌گردد که قضیه فلسطین را محور قرار داد.

قضیه فلسطین، قضیه اسلام و امت اسلامی است. حتی معاون آقای گوترش هم گفته است که محاصره غزه یک کشتار جمعی است. یعنی قضیه اینقدر روشن است. برای همین است که گفتم اگر اسرائیل بخواهد پایش را در غزه بگذارد من فقط می‌توانم بگویم عواقبش غیرقابل پیش‌بینی است.

پاسخ صالحی به حاشیه‌های مصاحبه‌اش درباره مذاکره

معتقدم الان زمان مذاکره است چون ما در منطقه نقش‌آفرین هستیم

در خصوص مواضع انتقادی برخی جریانات سیاسی به نکاتی که وی درباره مفید بودن مذاکره با آمریکا مطرح کرده بود، باید گفت: دوستان مقدمه و مؤخره آن صحبت را نخواندند. من گفتم مذاکره که امر مذمومی نیست و از ابتدای تاریخ بشر بوده و اتفاقاً ممدوح است. مذاکره هم همیشه با طرف مخالف است؛ چون ما که با خودی مذاکره نداریم. مذاکره یک داده دارد و یک ستانده.

میزان موفقیت مذاکره هم یک معیار دارد. یعنی در مذاکره یک معیار سنجش می‌خواهید که ببینید داده و ستانده این مذاکره چقدر بوده است. بنابراین باید دائم اندازه بگیرید. غیر از این شما باید یک ارزیابی از طرف مقابل داشته باشید که آیا تفاوت شما با طرف مقابل در چه سطحی است؟ مسئله قدرت و هیمنه است.

نمی‌گویم قدرت سوپرپاور هستیم ولی می‌توانیم از خودمان خوب دفاع کنیم

من گفتم الان زمان مذاکره است برای اینکه ما در منطقه نقش‌آفرین هستیم و شرایط دفاعی عالی داریم. نمی‌گویم قدرت سوپرپاور هستیم ولی می‌توانیم از خودمان خوب دفاع کنیم. این شرایط با اول انقلاب خیلی فرق می‌کند. ایران که دیگر ایران اول انقلاب و حتی ایران ۱۰ سال پیش نیست. دوست و دشمن هم به این اغراق می‌کند.

اگر ما قدرت نداشتیم دشمن به گونه دیگری رفتار می‌کرد. مگر در افغانستان و عراق ندیدید که چه بلایی آورد؟ بله او به ما ضربه می‌زند و خیلی هم آسیب خواهیم دید ولی ضربه‌ای که می‌خورد هم بسیار آسیب هولناکی برای او خواهد بود. آنها این را می‌دانند. الان دیگر مانند ۴۴ سال پیش نیست و می‌توانیم باب مذاکره را باز کنیم. مذاکره هم که مذموم نیست.

حضرت رسول (ص) هم با دشمن ملحد مشرک مذاکره کردند ولی حساب‌شده و با استراتژی و اینکه زمان مذاکره را خودت تعیین کنی. نه اینکه در منتهای ضعف باشی و بگویی من می‌خواهم مذاکره کنم. معلوم است که در این مذاکره شما می‌بازید. من احساس کردم در این برهه ایران صاحب قدرت است.

اکنون ایران برای مثلث آمریکا، روسیه و چین نقش مهم و محوری دارد

مشکل کنونی دنیا حفظ نظم‌جهانی مطابق میل قدرت‌های بزرگ است. الان مشکل دنیا نظم جهانی است. خیلی‌ها می‌گویند که نظم جهانی در حال تغییر است. بعد از جنگ‌های جهانی اول و دوم و به خصوص بعد از جنگ دوم، یک نظمی به وجود آمد و سازمان ملل و شورای امنیت و پنج قدرت هسته‌ای به وجود آمد و بسیاری موارد دیگر و اسم این شد نظم جهانی.

در دورانی که اتحاد جماهیر شوروی بود، یک طرف این نظم، شوروی بود و طرف دیگر آمریکا و غرب؛ و بقیه دنیا در میدان این دو قدرت، غوطه‌ور بودند. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آمریکا قدرت بلامنازع شد. هم از نظر اقتصادی و هم علمی، هم نظامی و هم از نظر تبلیغات رسانه‌ای قدرت اول شد.

درست است که روسیه دیگر ضعیف شده بود و چین هنوز ضعیف بود ولی اینها از ۱۹۹۱ به بعد بالا آمدند. آمریکا احساس کرد دارد صاحب رقیب می‌شود. یک رقیب او روسیه بود که داشت صاحب قدرت نظامی می‌شد و دوباره خودش را بازسازی کرد و الان روسیه دیگر روسیه زمان فروپاشی نیست و ۵ ـ ۶ هزار کلاهک هسته‌ای دارد.

از سوی دیگر چین دارای قدرت اقتصادی شده و رقیب اقتصادی او شده است. با این دو رقیب، آمریکا دید که دیگر نمی‌تواند به عنوان قدرت بلامنازع ادامه دهد و این نظمی که خودش به وجود آورده است را حفظ کند. بنابراین باید این دو را مهار کند. اما نه با جنگ چون خود آمریکا نابود می‌شد.

آمریکا در مورد روسیه این سیاست را در پیش گرفت که او را با ناتو محاصره کرد و داشتند اوکراین را هم می‌گرفتند. در این شرایط تنها همسایه قدرتمند روسیه که در مدار سیاسی او می‌چرخید، ایران بود و بقیه داشتند به دامن آمریکا می‌رفتند. روس‌ها متوجه شدند که این حلقه دارد تنگ می‌شود و اینجا بود که ایران برای روسیه مهم شد.

برای آمریکا و اروپا هم مهم شد چون ایران جایگاه ویژه‌ای برای این رقیب یعنی روسیه دارد. از دید آمریکا، ایران یک جایگاه استراتژیکی نسبت به رقیبش روسیه دارد و از دید روسیه، به دلیل سیاست بین‌المللی ایران نسبت به دشمنان روسیه، ایران مهم است.

چین هم احتیاج به انرژی دارد. چون رشد اقتصادی عظیمی دارد و باید انرژی بیاورد و این خاورمیانه است که می‌تواند انرژی چین را تأمین کند. بیشترین منابع انرژی فسیلی در خاورمیانه است. آمریکا روی همه خاورمیانه یعنی روی عربستان، قطر، کویت و غیره همینه دارد و شیر نفت همه اینها عملاً دست آمریکا است.

تنها جایی که قدرت تأمین انرژی چین از نظر گاز و نفت را دارد و تقریباً نامحدود است، ایران است. اینجا باز ایران مهم می‌شود چون شیر نفت ایران دست خودش است. بنابراین ایران هم برای چین مهم شد و دوباره برای آمریکا و ایران نقش‌آفرین منطقه‌ای و بین‌المللی شد.

ما که نقش‌آفرین اقتصادی یا قدرت نظامی به مفهوم جهانی نیستیم؛ ما قدرت خوب دفاعی هستیم اما الان در اختلال ایجاد کردن در نظم جهانی نقش‌آفرین شده‌ایم. ایران در مقابل خودش یک مثلثی دارد که یک رأس آن آمریکا و اذنابش شامل اتحادیه اروپا و حوزه خلیج فارس و غیره است؛ یک رأس دیگرش چین است و اذنابش و رأس دیگرش هم روسیه است و اذنابش. ایران در مدار سیاسی هیچ‌کدام نیست.

بهایی که می‎دهیم به دلیل استقلال‌مان است

یکبار یک مصاحبه‌ای از خانم کریستین امانپور خواندم که جالب بود. پرسیدند شما که ایرانی هستی، احساست نسبت به انقلاب ایران چیست؟ گفت اصلاً علاقه‌ای به انقلاب ایران ندارم ولی یک حقیقت را باید گفت که ایران با انقلابی که کرد، به دنیا گفت من دیگر غلام حلقه به گوش هیچ قدرتی نیستم.

ایران یک کشور واقعاً مستقل است. این بهایی که می‎دهیم به خاطر استقلال‌مان است. من اگر غلو نکنم، در جهان در حال توسعه، با احترام به همه کشورها ولی کشوری نیست که استقلال سیاسی داشته باشد؛ ولی ایران استقلال سیاسی دارد. همه می‌بینند که ایران در مقابل آمریکا بدون رودربایستی ایستاده است.

حالا این سه رأس هستند و قضایای اسرائیل دارد این مثلث را آشفته می‌کند. ایران باید الان جای خودش را مشخص کند که کجای این مثلث می‌خواهد باید بایستد. نظر من این است که باید وسط این مثلث بایستد. مانند بندبازی که روی یک سیم باریکی می‌ایستد و می‌خواهد تعادلش را حفظ کند. ما الان چنین حالتی داریم و باید به گونه‌ای حرکت کنیم که منافع ملی خودمان را به حداکثر برسانیم و اصول سیاسی‌مان را حفظ کنیم.

دشمنان، ایران را یک بازیگر عاقل و اصولی می‌دانند

برای دنیا مهم است که ما به اصول خود از ابتدای انقلاب پایبند بوده‌ایم

یک نفر از من پرسید که ایران می‌تواند در قضایای اوکراین میانجی شود؟ گفتم نه. برای اینکه ما عنصر قدرت نداریم. میانجی باید از خودش هم یک مایه‌ای بگذارد. ولی ترکیه می‌تواند؛ ترکیه در مدیترانه و دریای سیاه هست و پل بغازبسفر را دارد و رفت و آمد اینها آسان است. ترکیه عضو ناتو است و با اسرائیل رفیق است و بازی می‌کند. بنابراین دست او برای میانجی‌گری باز است اما دست ما باز نیست.

اما ما یک امتیازی داریم که نه ترکیه و نه هیچ کشور دیگری ندارد و آن این است که ما پایبند به اصول سیاسی‌مان هستیم و این را همه می‌دانند. اتفاقا آمریکایی‌ها وقتی در محافل خصوصی هستیم، می‌گویند ایران یک دشمن عاقل و یک بازیگر عاقل و اصولی است.

چون مثلاً در بعضی کشورها نخست وزیرش امروز با اسرائیل قهر می‌کند و یک روز دیگر رئیس جمهورش دنبال رابطه با اسرائیل است. ولی ما یک اصولی داریم که از اول انقلاب به آن پایبند بوده‌ایم. این در عالم سیاست بسیار مهم است. این اصل را اگر آنها عاقل باشند و بپذیرند، ما می‌توانیم میانجی منصف و عادلی باشیم.

ما نه تنها نخبگان را جذب نمی‌کنیم بلکه شرایط دفع را فراهم کرده‌ایم

شرایط نامناسب و قوانین ناکارآمد و دیدگاه‌های برخی مسئولان که موجب ترغیب مهاجرت نخبگان از کشور شده است. کشورهای دیگر افتخارشان این است که مغزهای دیگران را جذب می‌‌کنند. هر جا یک عالمی یا دانشمندی هست، سعی می‌کنند او را جذب کنند ولی ما در ایران متأسفانه نسبت به این مسئله حساسیت‌مان را از دست داده‌ایم. نه تنها جذب نمی‌کنیم بلکه شرایط دفع را فراهم کرده‌ایم.

به طور مثال ما بین ۵ میلیون تا ۸ میلیون ایرانی در خارج از کشور داریم. فرق ما با کشورهایی مانند مصر و هند و اینهایی که افرادشان را به خارج فرستاده‌اند این است که افراد ما وقتی می‌روند، دلار هم می‌برند، علم‌ و تجربیاتشان را هم می‌برند؛ یعنی نخبگان ما می‌روند. اما در کشورهای دیگر، مثلاً هندی‌هایی که به خارج رفته‌اند سالی صد میلیارد دلار پول به هند باز می‌گردانند. این را وزیر هندی گفته است. هندی است و در آمریکا زندگی می‌کند ولی به هند وصل است.

در سوریه و لبنان چون مهاجر زیاد دارند در کشورهای دیگر، اسم وزارت خارجه آنها وزارت خارجه و مهاجرین است. من یکسال در آرژانتین زندگی کردم و آنجا لبنانی زیاد بود. لبنانی‌هایی بودند که ۱۰۰ ـ ۱۵۰ سال بود که آنجا بودند و اصلاً عربی بلد نبودند و تنها چیزی که از لبنان می‌دانستند این بود که سعی می‌کرد اسمشان را زین‌العابدین و علی و اینها بگذارند و از اسلام هم چیزی نمی‌دانستند ولی اگر به لبنان برمی‌گشت، لبنانی بود و می‌توانست رئیس جمهور هم بشود. در آرژانتین، آقای «کارلوس مِنِم»، که در واقع اسمش «منعم» بود، یک سوری بود که رئیس جمهور آرژانتین شد. سوریه هم دعوتش کرد. زمین و ملک و اموالش هم سرجایش بود.

ایرانی‌ها در بین ۱۰ میلیتی که در آمریکا بیزنس‌های بیش از یک میلیارد دلاری راه‌انداخته‌اند

۸ میلیون ایرانی خارج از کشور چه کسانی هستند؟ ما که کارگر به خارج نفرستادیم. ولی تاجر فرستادیم. بهترین فرش فروش‌های ایتالیا ایرانی هستند. جزو بهترین پزشک‌‌های آمریکایی ایرانی‌ها هستند. در ناسا و اساتید دانشگاه، ایرانی هستند. در بین ۱۰ میلیتی که در آمریکا بیزنس‌های بیش از یک میلیارد دلاری راه‌انداخته‌اند، در کنار کشورهای فرانسه و انگلیس، ایران هم هست؛ یعنی ایرانی‌هایی که در آمریکا بیزنس‌های میلیاردی راه‌انداخته‌اند.

اظهارنظر عجیب یک مسئول از افزایش مهاجرت پزشکان/ خب بروند!


دیدگاه غلط برخی از مسئولان که عامل تشدید مهاجرت شده است. متأسفم که این را می‌گویم، یکی از مسئولان ما وقتی از او سؤال کرده بودند که نخبگان و پزشکان ما دارند مهاجرت می‌کنند، با اینکه خودش هم پزشک بود ولی گفت خب بروند! آیا یک مسئول باید اینطور حرف بزند؟

توصیه تکان‌دهنده عضو اندیشکده آمریکایی به مسئولان آمریکا؛ ایران را از نخبگان خالی کنید

در باره یکی از دلایل آغوش گشاده غربی‌ها برای نخبگان ایرانی باید گفت که خانم باربارا اسلاوین عضو یکی از اندیشکده‌های آمریکا، یک مقاله نوشته بود حدود ۵ ـ ۶ ماه پیش. نوشته بود به نخبگان ایرانی ویزا بدهید، چون با یک تیر دو نشان می‌زنید. به مسئولان آمریکایی گفته بود که با این کار اولاً ایران را از نخبگان خالی می‌کنید و دوم اینکه نخبگان ایرانی در آمریکا یکی از بهترین اقلیت‌ها هستند که هیچ مشکل اجتماعی ندارند و به علم و تجارت و اقتصاد ما کمک کرده‌اند.

اخلال در کار یک استاد دانشگاه متعهد و متخصص به دلیل اینکه در آمریکا متولد شده است!

 دو هفته پیش یک استادی پیش من آمد و گفت آقای صالحی، یک استادی از خانواده مذهبی که پدرش هم شناخته شده مذهبی است، مأموریت داشته به آمریکا و دو فرزندش در آمریکا به دنیا آمده‌اند؛ اینها بزرگ شده‌اند و درست خوانده‌اند و الان یکی‌ از آنها در دانشگاه کرمان و دیگری در دانشگاه شریف ۱۰ سال است تدریس می‌کند.

گفتم، من هم دوتابعیتی هستم؛ مرا هم اخراج کنید!

 حالا این انسان مسلمان، استاد برجسته، عالم و با خانواده‌ای محترم، الان که می‌خواهد رسمی شود به او گفته‌اند شما چون متولد خارج از کشور هستید و دوتابعیتی هستید، نمی‌توانیم شما را رسمی کنیم! خدا شاهد است باور نمی‌کردم. چند روز پیش هم که در وزارت علوم دعوت بودم، گفتم شما را به خدا کاری کنید. گفتم او ایرانی است. گفتم خب من هم کربلایی هستم و دو تابعیتی محسوب می‌شوم؛ بسم‌الله مرا هم بیرون کنید. گفتند نه کربلا را دو تابعیتی محسوب نمی‌کنیم. آخر او چه تقصیری دارد که آنجا به دنیا آمده است؟

الان دوتابعیتی اصلاً معنا ندارد. ایرانی که خارج از کشور است مثلاً در آمریکا دکتری گرفته‌ است و می‌خواهد کار کند، تا گرین کارت و پاسپورت نداشته باشد، نمی‌تواند در جاهای حساس کار کند. اگر کسی این پاسپورت را بگیرد یعنی تمام کشورش را می‌فروشد؟ من مسئولیتم به گونه‌ای بوده که افرادی که خیانت‌هایی به کشور کرده‌اند را دیده‌ام. اتفاقاً آنهایی که خیانت به کشور کرده‌اند، ۹۹ درصدشان از استان خود‌شان هم بیرون نرفته بودند چه برسد به اینکه دوتابعیتی باشند.

یک استاد حق انتقاد دارد ولی حق اهانت نه/ باید به بزرگان خودمان احترام بگذاریم

 از سوی دیگر، این هراسی که ما در فضای دانشگاه ایجاد می‌کنیم، خوب نیست. دانشگاه باید محل تضارب آرا باشد و استاد احساس طومأنینه کند. اما از آن طرف هم حق ندارد بی‌اساس سخن بگوید. من حق دارم انتقاد کنم ولی انتقاد منطقی. بی‌حرمتی و حرمت‌شکنی ممنوع است. شما در خارج از کشور هم نمی‌توانید حرمت‌شکنی کنید ولی ما بعضی وقت‌ها حرمت‌شکنی می‌کنیم.

ما اگر مسلمان هستیم که باید به طریق اولا به سنت حضرت رسول (ص) پایبند باشیم و اگر مسلمان نیستیم هم که باید اخلاق داشته باشیم. گفتند اگر دین ندارید، آزاده باشید و آزادگی خودش یک اخلاق است.

 گفته‌اند به بزرگان خودتان احترام بگذارید. من به بزرگ خودم باید احترام بگذارم. حالا این بزرگ، بزرگ سیاسی است و بالاخره مسئول من است. ممکن است با او اختلاف داشته باشم اما آیا این مجوز بی‌حرمتی است؟ ما باید این را رعایت کنیم ولی استاد هم نباید هراس امنیتی داشته باشد.

از رهبر انقلاب خواهش می‌کنم به مسأله دوتابعیتی‌ها ورود کنند

من از همین تریبون خواهش می‌‌کنم که مقام معظم رهبری یک عنایت ویژه‌ای به این مسأله داشته باشند و بخواهند که برای ایشان یک گزارشی تهیه کنند. واقعاً این مسئله دوتابعیتی دارد مشکل‌آفرین می‌شود. اینها ایرانی هستند و اجازه دهیم بیایند.

در باره این پرسش که آیا فقط دوتابعیتی‌ها جاسوس می‌شوند؟ باید گفت: این مسئله دارد اثر بدی در دانشگاه‌ها می‌گذارد. من از رهبر انقلاب خواهش می‌کنم که به این مسئله ورود کنند. خدا شاهد است که اینها عاشق ممکلت‌شان هستند. از بین این هشت میلیون آدم، شاید ۸۰۰ هزار نفرشان غیرقابل اعتماد باشند، خب سیستم امنیتی آنها را پیدا کند و چون نمی‌تواند پیدا کند، آیا باید به این هشت میلیون با دیده شک و تردید نگاه کنیم؟

در آن شورای راهبردی، آقای دکتر خرازی یکبار از من خواستند و من برای ایشان نوشتم و نظرم را گفته‌ام ولی فکر می‌کنم خدمت رهبر انقلاب ندادند. چرا باید بگذاریم ایرانی‌ها به دامن خارج بروند؟ چرا آنها را هول می‌دهیم که از کشور بروند؟

آمار وحشتناک مهاجرت ایرانی‌ها

 شما بروید در مراکزی که مدارک را ترجمه می‌کنند، ببینید برای ترجمه چقدر باید در صف انتظار بمانید؟ وقت یک ماهه می‌دهند. ببینید به کجا رسیدیم! همین آقایی که آمدند پیش من که به دلیل دوتابعیتی بودن بعد از ۱۰ سال او را رسمی نمی‌کنند، اگر او بگذارد برود شرعاً هم پیش خدا حجت دارد.

ما باید امام را به نسل جوان بشناسانیم

باید ویژگی‌های برجسته حضرت امام خمینی (ره) و ضرورت آشنایی نسل جوان با بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی را مدام تشریح کرد. حضرت آقا در ۱۴ خرداد امسال در مرقد امام (ره) صحبت خیلی زیبایی راجع به امام فرمودند که من تفسیر آزاد از این سخنان دارم. ایشان گفتند که ما باید امام را به نسل جوان بشناسانیم. مفهوم کلام ایشان این است که ما بیاییم دوباره امام را بشناسیم؛ خصوصیات و ویژگی‌های امام را مطالعه کنیم و آن را به نسل حاضر ارائه کنیم.

به نظر من امام چهار ویژگی برجسته دارند. یک ویژگی امام دولتمرد بودن و سیاستمدار بودن است. به قول عرب‌ها امام «مُحَنَک» بود؛ یعنی یک سیاستمدار فهیمی بود که سرش کلاه نمی‌رفت. ایشان سیاستمدار دقیقی بود و حتی در پروتکل سیاسی هم می‌دانست چه کند.

امام انقلاب را با معرفت‌شناسی و تکیه به باورهای دینی مردم تثبیت کرد

 امام اهل معرفت بود و معرفت‌شناسی بالایی داشت. امام یک فقیه بود و مرجع تقلید بودند. امام یک فیلسوف بود. ولی من می‌گویم امام، انقلاب را با ویژگی فقهی خودش پیش نبرد. امام با ویژگی دولتمردی و سیاستش انقلاب را به نتیجه رساند و خیلی هوشمندانه حرکت کردند. یکی از بزرگترین اقدامات امام برای تحقق انقلاب این بود که رژیم گذشته اعلام کرد امروز حکومت نظامی است و کسی بیرون نیاید ولی امام گفتند همه بیرون بیایید که مردم همه بیرون آمدند. اگر امام این کار را نمی‌کردند، شاید انقلاب پیروز نمی‌شد.

امام خمینی انقلاب را با بُعد معرفت‌شناسی خود تثبیت کرد. تمام صحبت امام «خدا»ست. این معرفت‌شناسی و مبدأشناسی و استفاده از معرفت دینی بود که در باور مردم است. امام اینگونه انقلاب را تثبیت کرد و آرامش داد. درست است که مردم مسلمان بودند اما فَذَکِّر؛ إِن نَّفَعَتِ ٱلذِّکرَی. برای همین بود که وقتی جنگ شروع شد مردم سر از پا نمی‌شناختند و از کوچک و بزرگ با بیل و کلنگ به جبهه رفتند.

از بُعد فلسفی شخصیت امام غافل شده‌ایم

چون امام از نظر فقهی یک مرجع تقلید بود، مورد احترام بودند و از این بُعد توانستند مقام رهبری را عهده‌دار شوند. اما بُعدی که از آن غافل شده‌ایم، بعد فلسفی امام بود. فرق بُعد فسلفه با ایدئولوژی این است که ایدئولوژی جزمی است؛ یعنی می‌گوید همین است و بس. اما فلسفه عینی است و حقایق را بررسی می‌کند و به چرایی‌ها پاسخ می‌دهد. خوشبختانه اسلام ایدئولوژی نیست بلکه یک مکتب است.

جهان‌بینی نوجوان ایرانی به نوجوان غربی نزدیک شده/ حسن نسل Z در انتقال پیام انقلاب

 این نسل جدیدی که سال گذشته در این اعتراضات و اغتشاشات حضور داشتند و دخالت خارجی پیش آمد و ندانم‌کاری داخل هم بود، یک چیزی را نباید فراموش کنیم و ساده از آن عبور کنیم و آن این است که نسل جوان ما نسل پرسش‌گری شده است. چرا انقلاب کردیم؟ چرا مسلمانیم؟ و خیلی چراهای دیگر که باید به آن پاسخ داد. مخصوصاً با وجود این شبکه‌های اجتماعی.

وقتی ما نوجوان بودیم، جهان‌بینی ما و ادراکات و برداشت ما با جهان‌بینی یک نوجوان همطراز ما در آمریکا به عنوان قطب جهان غرب، بسیار تفاوت داشت. ما دنیا را از یک دریچه می‌دیدیم و او از یک دریچه دیگر. چون آن موقع شبکه‌های اجتماعی نبود و در خانه، ما رادیو داشتیم و تلویزیون نداشتیم. در حالیکه جهان‌بینی نوجوان ایرانی با نوجوان قدرت غرب و آمریکا، به هم نزدیک شده و مثل هم فکر می‌کنند.

این نسل «Z» یک حسنی دارد و آن این است که اگر پاسخ چرایی‌های او را بدهیم، حتی گوش شنوا هم در آمریکا می‌تواند پیدا کند؛ به شرطی که ما بلد باشیم چرایی‌ها را پاسخ بدهیم. الان وقت جولان دادن فیلسوفان است و به نظر من آن بُعد امام که از آن غافل شده‌ایم، بُعد فلسفی امام است.

متن کامل بخش دوم این برنامه را اینجا بخوانید: 

. انتهای پیام /*